Template By: NazTarin.Com
فال حافظ
قالب های نازترین
به نام اهورا مزدا
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان هرگز نخواب کوروش و آدرس kooroshpedia.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
با تشکر
مهاجرت آریاییان به فلات ایران پیرامون چگونگی مهاجرت اقوام ایرانی به داخل فلات ایران است.
در هزارهٔ دوم پیش از میلاد واقعهٔ مهم آسیای غربی، ظهور عناصری از تبار هندواروپایی در میان اقوام بومی بود. هندواروپائیان زادگاه خود را که اغلب دشتهای اوراسی واقع در جنوب روسیه بود احتمالاً بر اثر فشار اقوام دیگر ترک گفتند و به دو دسته تقسیم شدند.
یک دسته دریای سیاه را دور زده پس از عبور از بالکان و بسفور به آسیای صغیر درآمده و با اقامت در میان ملل آسیانی تبدیل به عنصر غالب شدند و اتحادیهٔ هیتیان را به وجود آوردند.
شعبهٔ شرقی هندوایرانی در سمت شرق دریای خزر حرکت کرده، یک دسته که ظاهراً مرکب از افراد جنگجویی بود از راه قفقاز تا انحنای رود فرات پیش راند و با هوریان بومی ممزوج گردید و پادشاهی میتانی را تشکیل دادند.[۱]سنگنبشتهٔ میتانی، بازمانده از سدهٔ چهاردهم پیش از میلاد، باستانیترین سند مکتوب زبانهای هند و ایرانی است و از لحاظ زبانشناسی تاریخی و نیز از لحاظ تاریخ مهاجرت تیرههای آریایی به آسیای میانه و ایران و هند اهمیت بیش از اندازه دارد. مجموعهٔ قراین حاکی از این است که میتانیها قبیلهای از اقوام آریایی بودند که پیش از جدایی هندیان و ایرانیان از آنان جدا شده و به میانرودان آمده و در آنجا سلسلهٔ شاهی بنیان افکندهاند.[۲]
اصطلاح تازهٔ هندوایرانی و لقب باستانی آریایی بر گروههای قومی-زبانی معینی از اقوام گوناگون هند و اروپایی زبان اطلاق شدهاست که زمان دراز در جنوب شرقی زیستگاه هندواروپائیان در ناحیهای که از شرق به دریاچه بالخاش و از غرب به نواحی غربی ولگا گسترش داشته، کنار یکدیگر میزیستهاند. آنان زبانی تقریباً واحد و دین و آئینی ساده و تا حد زیادی هماهنگ داشتهاند. آریائیان یا هندوایرانیان مرکب از سه دستهٔ مهم بودند:
دربارهٔ مسیرهای مهاجرت طوایف مهم اقوام ایرانی که پس از استقرار در داخل فلات ایران موسوم به ماد و پارسه شدند، اختلاف نظر بسیار است.
برخی از محققان حتی برخی از آنانی که ایرانویج را به ناحیهٔ خوارزم منطبق میدانند، مسیر مهاجرت این دو گروه بزرگ آریایی را شمال دریای خزر، قفقاز، و سپس غرب فلات ایران تصور میکنند. برخی از دلایل طرفداران این نظریه به این ترتیب است.
حسن پیرنیا در مورد مسیر این مهاجرت چنین مینویسد: اقوام ایرانی پس از جدا شدن از اقوام هندی آریایی از سغد به مرو آمده سپس به هرات رسیدهاند. متعاقب آن کابل و نیسایه را اشغال کردند و به رخج و وادی هیرمند وارد شدهاند. مدتی در اطراف دریاچه هامون در سیستان سکونت اختیار کردند و سپس متوجه شمال و شمال غربی گردیده، وارد خراسان و نواحی جنوبی کوههای البرز تا حد ری گردیدهاند. جوهر و جان کلام در این نوشته به حقیقت نزدیکتر از نظر مدعیان راه قفقاز است. حسن پیرنیا این منازل سر راه را از روی کشورهای ۱۶ گانه وندیداد پشت سر یکدیگر آوردهاست.[۵]
دیاکونوف مؤلف کتاب تاریخ ماد نیز آشکارا خط سیر شرق به غرب را برای طوایف مادی تأیید میکند. مقارن حرکت طوایف آریایی بالقوه مادی در مسیر نجد شمالی، طوایف آریایی دیگری بالقوه پارسی از نواحی جنوبی افغانستان امروز وادی هلمند تحت تأثیر همان شرایط و الزام به سوی نجد ایران پیشروی آغاز کردند. این دو مسیرهای تازهای نبودند این مسیرها از هزارههای پیش راههای شناخته شدهبودند که اولی آسیای صغیر و بینالنهرین شمالی را به آسیای میانه متصل؛ و دومی بینالنهرین جنوبی را به وادی سند مربوط میساخت.[۶]
اکنون دیگر مسیر شمال شرقی، نجد مرکزی، شمالی، نجد غربی برای طوایف ماد و مسیر شرق، نجد مرکزی، جنوبی برای طوایف بالقوه پارس مورد تأئید اکثریت دانش پژوهان است. گیرشمن در اینباره مینویسد، تقریباً مقارن با ظهور زرتشت قبایل آریایی ساکن در اطراف سیلک نزدیک کاشان بر اثر فشار خارجی شروع به حرکت به سوی غرب و جنوب غرب میکنند. سیلک متعلق به نخستین قبایل ایرانی بود که در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد به داخل فلات ایران رسیدند. مهاجمان قبلی هندواروپایی از راه قفقاز به آسیای صغیر و بینالنهرین و ایران غربی نفوذ میکردند؛ ولی توسط اقوامی بومی مستهلک میشدند.
گیرشمن در مورد مسیر مهاجرت مادها و پارسیان در داخل فلات ایران مینویسد، گروهی که بعدها موسوم به ماد شدند از ماوراءالنهر به سوی شمال خراسان کنونی و گرگان، تپه حصارسیلک و گیان درآمد و دیگری که بعدها موسوم به پارس شد، در رخج با شاخه هندی-آریایی درافتاد و پس از مدتی اقامت در جنوب افغانستان و وادی هیرمند به سوی داخل نجد، سیستان، کرمان و پارس تا مرز عیلام گسترش یافت.[۷]
عبدالحسین زرینکوب مینویسد طوایف پارسه ظاهراً از محلی در نواحی شرق دریاچه ارومیه به نام پارسواش (زرینکوب در اینجا بجای پارسوا، پارسوآش را ذکر کردهاست.) در امتداد زاگرس در درههای کرخه و کارون تدریجاً به سمت جنوب فلات سرازیر شدهاند و وقتی در حوالی شوشتر و مسجد سلیمان خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در منطقهای که امروز به نام آنها پارس خوانده میشود، مهاجرت را متوقف کردهاند و در همین نواحی به زندگی شبانکارگی و کشاورزی اشتغال جستهاند و این نواحی را به یاد سرزمینی که در حوالی ارومیه ترکش کرده بودند به نام پارسه، پارسوماش، یا پارسواش خواندهاند. خاندان هخامنش به عنوان یک خانوادهٔ ممتاز سرکردگی این طوایف را برعهده داشتهاست.[۸]
در برخی از منابع پارسوا محتملاً در اردلان کنونی که مابین شهر سلیمانیه و کوه الوند[۹] با پارسواش یکسان دانسته شدهاست اما ریچارد نلسون فرای مینویسد گمان نمیرود که پارسواش همان استان پارسوای آشور باشد. به احتمال قوی پارسواش همان پارس بعدی یا بخشی ازیشان است.[۱۰] دیاکونوف مینویسد، معلوم نیست که آریاییان در چه زمانی در پارس پیدا شدهاند. در هر حال قبول این فرضیه که آنها در قرن هشتم تا هفتم پیش از میلاد از ایالت شمال پارسوا آمدهاند، خیلی ضعیف است.[۱۱]
دیاکونوف مینویسد، پارسوآش در کتیبههای پادشاه آشورشمشی اداد پنجم ۸۲۳ تا ۸۱۰ پیش از میلاد و در کتیبهٔ سناخریب در سال ۶۹۱ پیش از میلاد به مناسبت نبرد در حلوله و همچنین در یک رشته از نامههای آرشیو پادشاهان آشور که مربوط به حوادث ۶۵۳ تا ۶۵۲ پیش از میلاد است، به عنوان یکی از ایالات منتهی عیلامی ذکر شدهاست، پارسوآش امکان دارد که همان پرسید یا پارسه باشد.[۱۲]
از همان هزارهٔ سوم پیش از میلاد، تعداد اسامی جغرافیایی آریایی در آسیای صغیر و به طور کلی در آسیای غربی رواج یافت، از جمله همین پارسوآ که از قدیم تا امروز در ترکیبات مختلف کاربرد بسیار داشت و دارد. به غیر از پارسوآ در آن زمان نقاط و نواحی چندی وجود داشتند که نامهای آریایی و ساکنان غیر آریایی داشتند.[۱۳] تشابه اسم دو محل دلیل ارتباط آنها با یکدیگر نیست. همانگونه که دست کم دو طایفه به نام سگرته داشتهایم که یکی مادی و دیگری پارسی بودهاست همچنین بیش از یک ویشتاسپ که نه تنها یکی نبودند، شش قرن با یکدیگر فاصلهٔ زمانی داشتهاند، بیش از یک پرسه یا پرسوا نیز میتوانستیم، داشت.[۱۴]
در سال ۸۳۰ پیش از میلاد قرنی پیش از استقرار خانوادهٔ هخامنش در پارسومش شلمانسر سوم پادشاه آشور از ۲۷ شاهک سرزمین آسیانینشین پارسوا در جنوب غربی دریاچه ارومیه به طور همزمان باج گرفت. نام این شاهکها در سالنامهٔ این شاه مذکور است که هیچ یک آریایی نبودند. یک قرن بعد آشور بانیپال وارد سرزمین عیلام گردید و پس از آنکه خاک عیلام را با توبره کشید، بنابر نظر بعدی گیرشمن در مرز عیلام و در پارسومش بود که برای نخستین بار، با پارسیان تماس پیدا کرد.[۱۵]
گیرشمن در ابتدا نظر بر این داشت که پارسیان در پارسوا اقامت داشتند و در قرن هشتم پیش از میلاد به طور تدریجی به سوی جنوب حرکت کردند ولی این نظر برای خود گیرشمن نیز بعدها کهنه شد و وی اذغان کرد که آشوریان برای نخستین بار نه در پارسوا بلکه در پارسومش، با پارسیان تماس پیدا کرد.[۱۶]
از نظر زمان استقرار قبایل ماد و پارس در غرب ایران دیاکونوف مینویسد، حتی از قرن نهم پیش از میلاد منابع آشوری اسامی زیادی که کمابیش ریشهٔ آریایی دارند، از ماد شرقی به دست میدهند اما در قرن نهم تا هفتم پیش از میلاد مردمان کنونی آذربایجان و کردستان هنوز غیر آریایی بودند و در این زمان تنها در شرق سرزمین ماد بعدی یعنی نواحی ری و اصفهان زبان مادی نفوذ داشتهاست.[۱۷]
هنری فیلد نوشتهاست: «مادها از ماوراءالنهر به ایران مهاجرت کردند و تا قرن هفتم پیش از میلاد در ناحیهای میان ری و همدان مسکن گزیدند.»[۱۸]
گیرشمن مینویسد مهاجمان ایرانی که با گله و زن و بچه وارد نجد ایران میشدند، سوارانی بودند که در آغاز به خدمت امرای محلی وارد میگشتند و سپس خود جای آنان را میگرفتند.
آثار مقر باشکوه یک امیر تازهوارد در قلهٔ یک تپهٔ مصنوعی در سیلک برجای ماندهاست. طرز تدفین تازه است. قبرها دیگر در کف خانه حفر نشدهاند. گورستان چند صد متر دورتر قرار میگیرد. اموات با لوازم متعدد و مختلف در خاک دفن میشوند. سلاحها هم از مفرغ و هم از آهنند. غذای میت در دیگهای مفرغی دستهدار که نزد سکایان نیز متدوال بوده، گذاشته میشد. در میان نقوش ظروف سفالیای که به تدریج در سراسر نجد ایران رواج یافت؛ از سیلک تا گیان و لرستان و کرج و آذربایجان نقش گردونهٔ خورشید و اسب شایان توجه است.[۱۹]
پس از فرارسیدن اقوام ایرانی، زندگی بومیان رنگی دیگر گرفت، بومیان همچون رعایا برای امیر فرمانروا کار میکردند و جامعه اندکاندک دارای طبقات مختلف گردید. تیرههای ایرانی بدین ترتیب در فلات ایران جای گرفتند و شاهنشاهی بزرگ خود را پیریزی کردند و چندین سده بعد فرمانروای آسیا گشتند
نظرات شما عزیزان: